بانویِ من
ای در حریرِ
درد خفته
ای، خسته از تبعیض وتحقیر
بانویِ من
ای اعتراضِ سرخ یک فریاد
اندوهِ بی پایانِ فریاد
بر پیکرت زخمی،زبیداد
بانویِ مهر وآیه عشق
بر قلبِ تو ،جاری همه اندیشه ی عشق،
آرامش از چشمان تو
پیغام دارد
از گردش چرخ فلک ،در دست گویی جام دارد
گر چه تو را بانویِ من
بر دفتر مشقِ تعصب دار کردند
اندیشه ات را
بی محابا بر سر بازار کردند
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 500