خفته دلان را همه بیدار کنید
بی خبران را،خبر از قصه ی دلدار کنید
شب زدگان را به نسیم سحری یاد کنید
بلبل مست غزل خوان ،همه هوشیار کنید
تا به کی مستی ؟واز عشق نگفتن تا کی؟
عاشقان قصه ی این عشق ،سر دار کنید
سِرِّ آن میکده در پرده اسرار کنید
خفتگان را همه از عشق خبر دار کنید
گرچه در کوی وصالست ،همه بی خبری
شاهدان را ، خبر از وعده ی دلدار کنید
گر سلیمان شوی از عشق الهی ای دل
وقت آنست انالحق به سر دار کنید
من که مست از می آن عاشق بیدل بودم
تا سحرگاه دگر نغمه ی آن بلبل هوشیار کنید
تا صبوحی بشکست ودل عاشق بشکست
من غزل خوان هوایت گله از آن دل غمخوار کنید
تا خدا هست مرا با دگران کاری نیست
شاهدا قصه از آن یار وفادار کنید
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...برچسب : خدا عشق مستی وشور, نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 510