به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد

متن مرتبط با «زندگی» در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد نوشته شده است

زندگی با مهر زیباست

  • تاریخ ،سوگوار نسلی خواهد بود، که از تبار تعصب وجهالت، پای در عرصه ی حیات نهادند و طاعونی سخت، اندیشه هایشان را به مسلخ نادانی کشاند، تاریخ ،خواهد گریست بر مرگ خرد، در پشت دروازه های نادانی ای آینده مبهم مرا فرا خوانده ایی   از نشیب درد که درد را،با من آشناییست، دیرینه نمیخواهم ماندن،در سراب مذهب را که بی ایمان بودن، بی دین  میتوان انسان بود وبه حکم بودن،،زندگی را معنای مهر آموخت  ،مهرتان افزون ,جهالت ،درد ، خرافات ...ادامه مطلب

  • کودکی یادش بخیر

  • روزگار کودکی ،زیبانگاری  بود وبگذشت لحظه های همدلی  اندک مجالی بود وبگذشت   ثانیه های زندگی، را پر زعطر یاس بود  لحظه ها سرشار از احساس بود  کودکی یادش بخیر ،با مهربانی  ساز بود  نغمه ایی زیبا پر از آواز بود    یادم آمد کوچه باغ کودکی لحظه های ناب ناب کودکی..... زندگی را قصه ایی همراز بود  فکر ما اندیشه پرواز بود  خنده هایش ،خنده هایی ناز بود  کودکی رنگین کمان راز بود    چون غزالی تیز پا ،از ما گذشت یک نفس اندک، ولی زیبا گذشت کاش روزی کودکی ساده شوم کاش با عشق من هم خانه شوم کاش  میشد کودکی را تازه کرد  زندگی را از برایش  ساده کرد   ,کودکی زندگی خاطرات مهربانی ...ادامه مطلب

  • تقدیم به یگانه عشق زندگیم همسر مهربانم

  • باتو ای آرام جانم، با تو شیدا میشوم،گویی اهورا میشوم از تو ومست نگاهت، اینچنین غرق تمنا میشوم.... باتو از شور جوانی،،، یک غزال تیز پا میشوم، ، با تو تفسیر بلند عشق ،،در دنیا میشوم با تو من  ای دل،،شکوفا میشوم،گویی که رویا میشوم از غزل های پر از شوق نگاهت ، من چه زیبا میشوم ،،،گاهی فریبا میشوم   در بساط مهربانی ، من زعشق تو شکیبا میشوم در نسیم بی قراری ، با قرار مهربانی ،،من  هویدا میشوم     عشق را از برایت سخت ،شیدا میکنم مهربانی را برایت من ، تمنا میکنم         کاش میشد بوسه بارانت کنم یک سبد ،از عشق مهمانت کنم کاش میشد روی دریا ها  نوشت..... قصه ها یی ،ناب از این سرنوشت ...... کاش میشد با تو رویا میشدم لیلی افسونگر شهر تماشا میشدم کاش میشد روی فرشی از  زمان مینوشتم از برایت مهربان مینوشتم ،مهربان با من بمان روی یاسی از گل رنگین کمان   کاش میشد ،کاش هایم بی صدا   جمع میشد،پشت درهای دعا کاش ،،یکدم مسیحا میشدم، از برای عشق ،غوغا میشدم   ,عشق مهربانی دوست داشتن ...ادامه مطلب

  • شوق زندگی

  • صبح امروز  سلامی دادم زندگی را با شوق یاس را با ذوق خنده را رویایی عشق را زیبایی   خوشه ی گندم روییده  بر آن خرمنِ دل   با من از رقص درین باد بهاری چه سخن ها دارد شاخه ی بیدِ  رها گشته درین زمزمه پاک بهار با من ازحادثه ی عشق  نواها دارد وسحر من خواندم با نسیم سحری نغمه ی بی خبری کوله بارم همه عشق نغمه هایم  همه شوق وپیامم  پر احساس ترنم  با صبح    ,زندگی عشق خدای مهربانی ...ادامه مطلب

  • زندگی را زیبا باید زیست

  • دریابیم بهاررا،،چرا که بهار را رستاخیز دیگریست وبنگریم این بیداری را،که با بهار میتوان،در نفخه ی صور دمید وزنده کردمردگان را،مگر نه آنکه زندگی را فرصتیست اندک،دقیقه هایش را به بیداری بگذرانیم  که خفتن ها را اجباریست،                                   بگذار بهار،برایت تجلی مهربانی ،جلوگاه عشق،در قاب زندگی باشد ،که بهار را آیین عشق ورزیست وزیستن را تکامل ،،         بگذار بهار که میآید،در تو نبض زندگی تلاطمی زیبا بیافریند ،که هستی را بر تپش های اشتیاق آفریده اندودل را با نگین عشق نقش مهربانی زده اند ......                                        دریغا ،که با بهار متحول نشویم،وبا آواز باران،جوانه های طراوت را  به تماشا ننشینیم،       بیایید از ترنم های خوش شب بو ،نگاهی از شوق زیستن ،،اشتیاق وجود  به زندگی کنیم  وزندگی را زیبا باید زیست چرا که زیبایی را خالقیست بس زیبا , ...ادامه مطلب

  • زندگی را فرصتیست اندک مجال

  • به تمنا سوگند ،،زندگی را فرصتیست،اندک، مجال.......زندگی را دریابیم  با همان اندک مجال،،به طروات صبح سوگند ،که خورشید را هر روز سلامی است از سر اشتیاق،،دریابیم پژواک مهربانیش را.......... به ترنم سوگند ،،،،که از عطر اقاقی میتوان سرمست شد،،میتوان،،،  عطر حضور خدا را یافت میتوان ،در کوی بی نشان عاشقی ،با خدا همراز شد ،،به تپش های پر از شوق سوگند وبه آغاز سرود هستی ،،صبح را شوکت زیستن است وشکوه مهربانیست،،، , ...ادامه مطلب

  • خداحافظ ای فصلی از زندگی

  • واپسین روزهای سال راپشت سر میگذاریم،وآرام آرام خداحافظی میکنیم باروزهایی ،که رفتند .......:                           روزهایی که گاه خندیدیم وگاه غریبانه با آنها گریستیم،روزهایی که بر سرفصل هر کدام نقشی از خاطره زدیم ،خاطره هایی تلخ یا شیرین ،،وای کاش نقشی اززیبایی بنگاریم بر دفتر زندگی،چرا که زندگی را مجالیست اندک،،ای کاش در این واپسین روزهای سال ،ره توشه بر گیریم با پاک کردن ،اشک ،از چشمی اندوهبار،،،،،،،بغل بغل محبت درو کنیم ،با شاد کردن دلی که،در انتظار دستی از محبت است ،ای کاش در این واپسین روزها ،دریابیم ،مهربانی را ،وبی منت ببخشیم عشق را ،به کودکی تنها وتهی از نوازش محبت،،،،                     بیایید زیر پوست شهر ،مستمندان را دریابیم ،مهربانی را دریغ نکنیم ،که ره توشه زیستن دراین دنیا مهربانیست ،،،،،،امروز را دریابیم با دعایی از سر بندگی برای ،شفای بیماران،امروز را در این واپسین روزهای سال زندگی کنیم ،باعشق ،مهربانی وبا دستانی که حکایت خوش بخشش وگذشت را به ارمغان می آورند،،راستی رویش بنفشه را که دیدی ،سخاوتمندانه سلامش کن ،پیامش رویش دوباره است ،بهار را که دیدی ،از سر شوق صدایش کن،آهنگش ترانه ی خوش شکفتن زندگیست ،مبادا یادمان نباشد مهربانی را ،که بهار بی مهربانی ،نازیباست، مهربانی را مهربانی را،دریابیم  , ...ادامه مطلب

  • سوگند به هستی ،که بی عشق زندگی نازیباست

  • سوگند،به آغاز هستی وبه شروع کلام،که بی عشق زندگی نازیباست،،سوگند به پرواز ،که هرگز پرِپرواز پروانه ها رو نشکنیم،سوگند به لحظه ها ی وصل ،که جاری از عبور زندگیست،، سوگند به مهربانی که در پشت پنجره نگاهمان به انتظار دستی نوازشگر است،سوگند به هر چه عشق ،که با عشق میتوان زیبا نوشت ،راستی یادمان باشد،شمعدانی ها را دوست بداریم ،چرا عطر حضور خدا را در خوددارند،وصبح دم که برخواستیم  پیچک ها را سلامی دوباره بدهیم چرا که  نگاهشان   به سوی آسمان است ،،وسوگند به  آسمان ،به آن نیلی بیکران ،حضور خدا را میزبان است ،سوگند به حریم قلب هر چه عشق ،هر چه زیبایست ،که زندگی بی عشق نازیباست , ...ادامه مطلب

  • خوش به حال زندگی

  • خوش به حال آسمان در کوی دوست،فرش راه مهربانی های اوست،،خوش به حال برکه های دوستی چشمه های مهربانی ،آرزوهای نهانی ،خوش به حال زندگی ،لحظه های ماندنی ،رازهای خواندنی ،خوش به حال آن اقاقی های ناز ،آن پرستو های پر ناز ونیاز ،خوش به حال زندگی ،جاری از یک نفس است ،در گذر از کوچه باغ عاشقی ،یاد من در خاطرت دمی بس است ،خوش به حال زندگی،خوش به حالت زندگی , ...ادامه مطلب

  • کاش زندگی را فرصت تمدید بودد

  • کاش،می شد زندگی را ساز کرد ،کاش میشد نغمه ایی آغاز کرد ،کاش میشد مهربانتر ساده زیست ،کاش میشد مثل یک پروانه زیست ،کاش زندگی را فرصت تمدید بود،    کاش اشک را قدرت امید بود ، کاش قصه های زندگی را رنگ وبوی غم نبود،کاش فصل های زندگی را رنگی از ماتم نبود ،کاش وقتی دل هوای گریه داشت ،دوست میآمد برایش  قصه داشت،کاش وقتی جمع می شد کاش هایم بی صدا ،پشت درهای اجابت از دعا،دوست می آمد با دلم پرواز می کرد ،قصه ایی تا به خدا ،آغاز میکرد ،کاش می شد آسمانی میشدیم از برای غصه ها ما مهربانی می شدیم،کاش چون تکه ابری مهربان ،می شدیم باران برای تشنگان،کاش کاش هایم میرسیدند تا بهشت ،دستی می آمد  به روی کاش هایم مینوشت تا خدا دیگر نمانده فاصله ،تو خدایی باش ودل را حوصله  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها