به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد

ساخت وبلاگ

دریابیم بهاررا،،چرا که بهار را رستاخیز دیگریست وبنگریم این بیداری را،که با بهار میتوان،در نفخه ی صور دمید وزنده کردمردگان را،مگر نه آنکه زندگی را فرصتیست اندک،دقیقه هایش را به بیداری بگذرانیم  که خفتن ها را اجباریست،                                   بگذار بهار،برایت تجلی مهربانی ،جلوگاه عشق،در قاب زندگی باشد ،که بهار را آیین عشق ورزیست وزیستن را تکامل ،،         بگذار بهار که میآید،در تو نبض زندگی تلاطمی زیبا بیافریند ،که هستی را بر تپش های اشتیاق آفریده اندودل را با نگین عشق نقش مهربانی زده اند ......                                        دریغا ،که با بهار متحول نشویم،وبا آواز باران،جوانه های طراوت را  به تماشا ننشینیم،       بیایید از ترنم های خوش شب بو ،نگاهی از شوق زیستن ،،اشتیاق وجود  به زندگی کنیم  وزندگی را زیبا باید زیست چرا که زیبایی را خالقیست بس زیبا

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 446 تاريخ : جمعه 29 اسفند 1393 ساعت: 20:40

خدایا ،ای نهایت هر چه عشق ،ای بینهایت،مهربانی،من از دورهای نزدیک تو را میخوانم ،تو همیشه در کنارمن ودر حوالی دلم ،در کوچه های بن بست نیاز  مشتاقانه به انتظار من نشسته ایی،ومن محتاجم به نوازش نگاهت،که از نگاه تو کبریاییم،،خدای من ،ای نهایت آمال واندیشه ام ،به من عشق را ،مهربانی را بیاموز ..تا صدای شکستن را تجربه نکنم ونشکنم دلی را ،که خانه توست ،، معبودم !!صبرم را وسعتی بیکران بخش ،تا پای دلم در ناملایمات زندگی نلغزد ،وتو را عاشقانه بپرستم که لایق پرستشی،،،بارالها،مرا در کوی مهربانی هایت،خانه ایست به وسعت دل ،دلم را روشنی بخش از کرانه های رحمتت،که بی پرتو نگاهت ،در انجماد تنهایی خواهم فسرد ،،بزرگا!!!کریما!!مهربانا!!!تورا انتهایی نیست ،واندیشه ناتوان من عاجز از این درک است ،به اندیشه ام پویایی  و  وسعت جاری شدن عنایت کن ،تا اندیشه رامرداب خیال نباشد ،،خدایا تو را گنج هایست بزرگ ،مرا از خزانه معرفتت ،دانشی عطا کن که بتوانم فاتح قله های شناخت باشم ،مرا به دنیا نیازی نیست مراسرشاراز معرفتت کن ،که بی شناخت تو ،گمراه وسرگردانم،مرا در وادی طور راهبر باش،که موسی درونم را به سر منزل مقصود برسانم ،بار خدایا !!!ای یکتای ،بی همتا وای یگانه ی بی نیاز  به تو محتاجم ،که بی تو حیات را خوابیست بیهوده،وباتو زندگی را تفسیریست ماندگار، عمریست چشم های امیدم رابه آسمان تو، دوخته ام ،،دیدگانم را از آن آبی بیکرانت غرق بندگی ساز ،که بنده حقیر درگاه توهستم،مرا تا رمز روشنی ها همراه باش ،که همره خضر تو هستم ولی بی توشه ام خدایا پناهم باش تکیه گاهم باش که تنها تو را دارم

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 431 تاريخ : سه شنبه 26 اسفند 1393 ساعت: 10:52

کودک اندیشه ام کودک بمان،  زندگی در تنگنا اندیشه میخواهد چکار؟؟؟در میان این همه، فریاد وداد وقیل وقال ،فکرتم اندیشه میخواهد چکار؟؟؟                       یادم آمد ،روزگاری ،فکر هاآزاد بود ،خود تجلی گاهی از یک راز بود ، یادم آمد گر خدا را میپرستیدیم ز شوق ،اشتیاق بندگی هارا پر پرواز بود ، ،،،،.                                کودک اندیشه ام ،کودک بمان ،هیچ میدانی کودکی را لحظه های  پاکی است،،کودکی را آسمانش آبی است خاطراتش،قصه ی بی تابی است،کودکی بودیم وفارغ ز این همه نقش ونگار ،فارغ از فریاد های بیجواب ،،،،،      کودک اندیشه ام ،کودک بمان ،                                           

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 396 تاريخ : سه شنبه 26 اسفند 1393 ساعت: 10:11

به تمنا سوگند ،،زندگی را فرصتیست،اندک، مجال.......زندگی را دریابیم  با همان اندک مجال،،به طروات صبح سوگند ،که خورشید را هر روز سلامی است از سر اشتیاق،،دریابیم پژواک مهربانیش را.......... به ترنم سوگند ،،،،که از عطر اقاقی میتوان سرمست شد،،میتوان،،،  عطر حضور خدا را یافت میتوان ،در کوی بی نشان عاشقی ،با خدا همراز شد ،،به تپش های پر از شوق سوگند وبه آغاز سرود هستی ،،صبح را شوکت زیستن است وشکوه مهربانیست،،،

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 440 تاريخ : شنبه 23 اسفند 1393 ساعت: 11:19

  • من از پشت حصار دردها،من از اندوه پنهان،در میان رنج ها ،سخن دارم ،  سخن از این سکوت ورنج بی پایان این درد ،طبیبا ،همدما   ،اینجا مرهمی نیست ،سکوتم را دگر هیچ همدمی نیست ،زمستان است وسرما سخت بیداد ،از این بیداد گرها سخت فریاد ،،حبیبا ،بی پناهیم ،سفر بی توشه سخت است ،ودر این کوله بار م توشه ام ،،ره توشه ام از جنس تنهایی ودرد است ،وپایان سفر اندیشه ام بیرنگ بیرنگ است ،،طبیبا ،مرهمی ،یا یک نگاهی ،آهی یا پناهی، خدا را با خودم همراه دارم،در این وادی غم ها ،دعا هم با نفس هایم ،،دگر همساز نیست ،ولی بازم خدا را همرهی  دیرینه با خود می ستایم،ودر این معبد اندوه ویک ترس ،،خدا را میشناسم ،که او را انتهای خواسته ها هست ،من از این معبد تاریک  میترسم ،من از اندیشه های  سخت تاریک میترسم ،،که ره تاریک ودل تنها ،سکوت همراه ،خدا با ما ،  سر تسلیم اینجا،واندیشه چه قربانی بی باکیست ،صدایش میزنم وپاسخ نیست ،دنیا سخت تاریک است ، 

 

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 407 تاريخ : شنبه 23 اسفند 1393 ساعت: 20:33

واپسین روزهای سال راپشت سر میگذاریم،وآرام آرام خداحافظی میکنیم باروزهایی ،که رفتند .......:                           روزهایی که گاه خندیدیم وگاه غریبانه با آنها گریستیم،روزهایی که بر سرفصل هر کدام نقشی از خاطره زدیم ،خاطره هایی تلخ یا شیرین ،،وای کاش نقشی اززیبایی بنگاریم بر دفتر زندگی،چرا که زندگی را مجالیست اندک،،ای کاش در این واپسین روزهای سال ،ره توشه بر گیریم با پاک کردن ،اشک ،از چشمی اندوهبار،،،،،،،بغل بغل محبت درو کنیم ،با شاد کردن دلی که،در انتظار دستی از محبت است ،ای کاش در این واپسین روزها ،دریابیم ،مهربانی را ،وبی منت ببخشیم عشق را ،به کودکی تنها وتهی از نوازش محبت،،،،                     بیایید زیر پوست شهر ،مستمندان را دریابیم ،مهربانی را دریغ نکنیم ،که ره توشه زیستن دراین دنیا مهربانیست ،،،،،،امروز را دریابیم با دعایی از سر بندگی برای ،شفای بیماران،امروز را در این واپسین روزهای سال زندگی کنیم ،باعشق ،مهربانی وبا دستانی که حکایت خوش بخشش وگذشت را به ارمغان می آورند،،راستی رویش بنفشه را که دیدی ،سخاوتمندانه سلامش کن ،پیامش رویش دوباره است ،بهار را که دیدی ،از سر شوق صدایش کن،آهنگش ترانه ی خوش شکفتن زندگیست ،مبادا یادمان نباشد مهربانی را ،که بهار بی مهربانی ،نازیباست، مهربانی را مهربانی را،دریابیم 

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 511 تاريخ : چهارشنبه 20 اسفند 1393 ساعت: 9:52

ما نسل درد هستیم،ما نسل ناگفته ها ،آزادی های دربند،سکوتی از جنس غم،،،،نسل فرار مغزها ،شکسته این قلم ها،نگفته ایم که ما ها،از نسل آریاییم،،ما نسل کوروش هستیم،ما از تبار جمشید،فرزند آرش هستیم،ناگفته های ما درد،نگاه ما پر از رنج،،مانسل ابن سینا،فرزند حافظ هستیم،ما رستم فردوسی ،کمان آرش هستیم،،،،،ما نسل آریاییم ،،ما از تبار کوروش فرزند کبریاییم ،،ما از بلور خزرتا انتهای خلیج ،پارسی را پاسبانیم،،ما فکر ناب سعدی ،غزل های مولوی،عرفان حافظ هستیم،ما ملکوت زرتشت فلسفه ی اوستا ،سرود یسنا هستیم،از تخت جمشید ما ،تا قله های البرز ،نشان پارسی پیداست،،ما بیستون عشق را ،بر قله های زمان،آنگونه مینویسیم،تا یاد ماند از ما،ما قهرمان میدان،فرزند ایرانیم ما،شیر دلیرانیم ما ،
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 515 تاريخ : سه شنبه 19 اسفند 1393 ساعت: 20:17

روزگار غریبیست ،جانا ،،آنکه به دیدار آمده است، ازدورترین نقطه  خاک  ،قصه اش نا آشناست،، اینجا زمین است  بردگی فکر را انتهایی نیست، اینجا از فروغ ابدیت،هیچ نشانی نیست،  اینجا غروب انسانیت است،،وعرصه بر معرفت تنگ است  واین دل چه دلتنگ است،جانا،سخن از عشق نگو ، زمین رنگین است ، وبغض من سخت سنگین است،اینجا عبادت از سر زور وریاست  بندگی ها غرق در تزویر وریاست،هیچ نمازی از سر اخلاص نیست،هرکه از آیین عشق گوید سخن  او،لاجرم کفر است ،اوراکافرش خوانند،بی هیچ برهان ودلیل،جانا حال که بدیدار آمده ایی چراغی برگیر ،که خورشید تاریک است ونور در پستوی خانه زندانیست،چراغی میخواهم ،تا اندیشه را از ژرفای خیال بیرون بکشم ، ومعرفت رابا نقشی از علم خرد نقشی زنم  بر روزگار ،جانا روزگار غریبیست ،حال که آمده ایی ،مرا با خود ببر تا انتهای مرز دانایی ودانستن

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 466 تاريخ : دوشنبه 18 اسفند 1393 ساعت: 18:29

بگذارید زندگی را از دریچه ی یک نگاه مهربان جستجو گر باشیم ،چشم ببندیم کینه ها را وساده بنویسیم زندگی ، که زندگی رامجالیست اندک ،برای قهر وآشتی ها ،امروز خود م را بیشتر از دیروز دوست بدارم ،ویادم باشد ،کودک فال فروش راکه دیدم دست نوازش را از او دریغ ندارم ،وبا فال او محبت را بی منت ببخشم،یادم باشد ،بر سر کوچه تردید ،تمنا را به تماشای لحظه های  زندگی دعوت کنم،یادم باشد ،زندگی را با فنجان مهربانی باید نوشید ،وامروز که دیده گشوده ام ،،مجالیست برای میزبانی لبخند ،پس لبخند را  سادگی را  ساده معنا کنیم،یادم باشد لبخندم را  با اطلسی ها تقسیم کنم وبا نوازش خورشید آغازگر فصل مهربانی باشم

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 435 تاريخ : يکشنبه 17 اسفند 1393 ساعت: 12:08

ااندیشه را بگذار هوایی بخورد،،،،بگذار در بیشه ی بی خبری،فکر ما باز به تردید ،سلامی بکند،برود اوج بگیرداز پس قله ی زیبای خرد،ودر افسون یک لحظه ناب،خلق کند،معرفت از بیشه نور،،،فکرت از جنس حضور

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 472 تاريخ : يکشنبه 17 اسفند 1393 ساعت: 11:45

سوگند،به آغاز هستی وبه شروع کلام،که بی عشق زندگی نازیباست،،سوگند به پرواز ،که هرگز پرِپرواز پروانه ها رو نشکنیم،سوگند به لحظه ها ی وصل ،که جاری از عبور زندگیست،، سوگند به مهربانی که در پشت پنجره نگاهمان به انتظار دستی نوازشگر است،سوگند به هر چه عشق ،که با عشق میتوان زیبا نوشت ،راستی یادمان باشد،شمعدانی ها را دوست بداریم ،چرا عطر حضور خدا را در خوددارند،وصبح دم که برخواستیم  پیچک ها را سلامی دوباره بدهیم چرا که  نگاهشان   به سوی آسمان است ،،وسوگند به  آسمان ،به آن نیلی بیکران ،حضور خدا را میزبان است ،سوگند به حریم قلب هر چه عشق ،هر چه زیبایست ،که زندگی بی عشق نازیباست

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 474 تاريخ : يکشنبه 17 اسفند 1393 ساعت: 11:32

نفس نفس ،آمده ام ،تا به خدا رسید ه ام، غزل غزل سروده ام ،تا انتها ،رسیده ام،،لحظه به لحظه با دعا ،شعر تو را سروده ام ،دم به دم از کعبه ی عشق ، نام تو را نوشته ام ،یاد تورا سروده ام، از کوچه باغ اطلسی  ،خدا بدادم میرسی، از عطر وبوی یاسمن  خبر بیار به سوی من ،تو لحظه های بی کسی تنها تویی که داد رسی  ، درقطره قطره اشک من  تو تفسیر پرستشی ،

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 387 تاريخ : شنبه 16 اسفند 1393 ساعت: 21:18

سلامم را تو پاسخ گو ،،،تو ای دیر آشنای،من،زمین آکنده از رنج است ،،                وپای کودکی خسته،برای زنده ماندن،سخت در بند است،سلامم را نخواهند داد پاسخ،کودکی ،اینجا برای گرمی آغوش یک مادر ،دلش بسیار تنگ است ،    و در این سوز وسرمای زمستان،،،   کودکی دیگردلش بیرنگ بیرنگ است،،،،،وزیر سقف این خانه،چرا لبخند کمرنگ است ،                خدا هر روز با این کودکان ،همراز وهمدرد است ،،،،،                مبادا کودکم ،پایت بلغزد ،مبادا کودکم قلبت بترسد ،،               منم شرمنده ی آن حجم اندوه ،،،منم شرمنده ی نوع نگاهت ،،،          وتو ای کودک کار ،تو در این قاب نا زیبای هستی  ،برایم آیه های درد هستی، ومن شرمنده از احساس معصوم نگاهت

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 443 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:02

دعا کن برایم که تنها نمانم ،،دعا کن که بی تو شکبیا بمانم،،دعا کن برایم من از این عبور پر از خاطره ،،برایت نگارا ،چو ذرین فریبا بمانم،،،دعا کن اگر خاطرم رنگ غم ها گرفت...به آهی ،نگاهی ،برای تو زیبا بمانم،،،،دلم گرچه غرق نگاه تو شد ،تو را میسرایم ،که تنها نمانم،   دعا کن برایم ،شبی ،دلت گر شکست...که از موج غم خیز اندوه،من دریا بمانم ،،دعا کن برایم که زیبای زیبا بمانم،،،من از گریه کردن بسی خسته ام ،دعا  کن  برایم ،زغم ها برانم،،،

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 471 تاريخ : سه شنبه 12 اسفند 1393 ساعت: 12:31

دلم گرفته امشب،برای گریه با تو ،دلم به یادِ یادت ،هوای گریه دارد ،دلم ز حس دوریت ،نبودن وصبوریت،دلم برای یادت حرف نگفته دارد ،   ببین گرفته این دل بیا ومرهمش باش،بیا که بی  تو این دل ،حرف نگفته دارد .....صدای گریه هایم رسد به پیش خدا ،،ببین که اشک چشمم برایت قصه دارد ،،،،بیا وبا صدایت مرا بخوان به هستی......

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 355 تاريخ : دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت: 20:02

وخدا بود وعشق بود ومن ،                        ویک فنجان تنهایی،،،،،،،                                 ومن آنگونه آغاز کردم،آنچه را که رویا نیست ،،،،آنچه را که دریاییست،،،،،                    وباز در گوش نسیم خواندم پرواز پروانه ها را ،،وعبور کردم از کوچه باغ تنهایی،،وآنگاه در انتهای باغچه زمان ،یافتم عاشقانه هایم را،،،،،، بی تو ای عشق مرا یارای زیستن ،نیست مرا دریاب از هر چه زیبایست هر چه رویاییست

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 367 تاريخ : دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت: 9:04

دلم،ببین چه بی صدا،برای غربت خدا،در انتهای یک نگاه ،میشکند ،میشکندکه آن دل است وجنس او همه گِل است ،  دلم درون بحر غم ز ادعای بنده ها ،چه بی ریا میشکند ،چه بی صدا میشکند ،دلم زبغض کودکی ،که مانده سخت بی پناه ،دلم برای مادری ،ز کودکش شده جدا ،دلم برای یک پدر ،که دست او شده تهی ،ببین چه سخت میشکند  میشکند که آن دل است وجنس او همه گِل است،خدای من ،مراد من مرید من ،بیا ودر حوالی زمین ،بخاطر دلم ظهور کن ،بیا بخاطر شکستنم ،دوبار هم ظهور کن ،به عرش کبریاییت قسم بیا زمین ،که در حوالی زمین ،ز دست ظلم ظالمان  از غصه های بی نشان ،نمانده بر نگاهمان امیدی بر شفایمان،،،خدای من ،بیا ببین زمین تو ز جور ،بنده های تو چه سخت گریه میکند بیا ببین ز انجماد بی کسی ،درون خاطرم دگر نمانده است کسی ،بیا نجاتمان بده ،بیا نجاتمان بده

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 420 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 8:01

وباز امشب من وتنهایی و جای تو خالی ،صدای گرم وآوای سخن های تو خالی ،و باز امشب من ودرد جدایی ،نوای ناله ی بی انتهایی،من وتنهایی وشب های تارم ،ودائم خاطراتت در کنارم ،من وشمع وشب ویاد تو ای دوست ،،من واشک وغم ویاد تو ای دوست ،،                                                    تو ای بابای خوب آسمانی ،برای من تو پیوند زمین وآسمانی ،تو را بابا به یاد مهربانی ،به یاد لحظه های هم زبانی ،به یاد حرف های ماندگارت ،به یاد خاطرات پایدارت،به یاد آن نفس های پر از عشق ،به یاد آن سخن های پر از عشق ، تو را من عشق مینامم  تو را عشق ،تو ای پیوند هر چه هستی من 

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 356 تاريخ : دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت: 8:43

خوش به حال آسمان در کوی دوست،فرش راه مهربانی های اوست،،خوش به حال برکه های دوستی چشمه های مهربانی ،آرزوهای نهانی ،خوش به حال زندگی ،لحظه های ماندنی ،رازهای خواندنی ،خوش به حال آن اقاقی های ناز ،آن پرستو های پر ناز ونیاز ،خوش به حال زندگی ،جاری از یک نفس است ،در گذر از کوچه باغ عاشقی ،یاد من در خاطرت دمی بس است ،خوش به حال زندگی،خوش به حالت زندگی

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 382 تاريخ : دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت: 8:36

گاه،باید زندگی را مشق کرد .گاه باید مهربانی را در آن سرمشق کرد ...گاه باید زندگی را روی گلبرگ‌شقایق ها نوشت،،گاه باید زندگی را با نسیم مهربانی ها سرشت......گاه بایدزندگی را ساده زیست،گاه باید از برایش مثل یک پروانه،زیست....زندگی را میتوان در سطر سطر مهربانی ها سرود  زندگی را میتوان ،با عشق از نو بازم سرود 

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...
ما را در سایت به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : لیلی lili222 بازدید : 426 تاريخ : سه شنبه 5 اسفند 1393 ساعت: 11:04